«رهنورد شهر رام»
سپیده دم بود
مردی ایستاده در پیشگاه مرگ
سر به دار
او که فریادش زندگی بود و شادی
در میان دژخیمان اندوه و نیستی
پیام زندگی می داد برای آیندگان
نامش مجید بود، رهنورد
جوانمرد رهنورد شهر رام
شهر آهنگ و سرود و آگاهی
سرودش زن، زندگی، آزادی
پیش از او بابک خرمدین قصه بود
مانده در دل زمان
حال می دانیم قصه نبود
مجید را دیده ایم، زنده و اکنون
آرزوهایمان بدرقه ات
پایکوبان و ترانه خوانیم به مرام و یادت
پر از ترانه و شادی راهت
پر رهرو باد مرامت
«مهراز»
دهم دی ماه یک هزار و چهارصد و یک خورشیدی
استانبول، ترکیه