پیشکش گام های استوار سبزت، بانوی رها

“پيشكش گامهای استوار سبزت، بانوی رها”

 

ای لغزش دستانت نهايت پاكی

و نرمی نگاهت طراوت اميد

ای عريانی نهانت عشق و تجلی

بانوی پاكی

الهه ی زيبايی

ای نقش آرزو و خیال

ايزد بانوی مادری

درود بر تو ای خوشه ی طلايی دوستی

صلابت وجودت را همه ستايشم

ای بر دوشت بار گران قصه ی هستی

بر آمدن دوباره ات را همه نگاهم

از سه تيغ دماوند ماه پيكر

ای سيلان دوشيزگان آبستن حقيقت

راستی را همه نقشی و تصنيف

ای رهايی باقی

سرودمت كه بدانند كه می آيی

سلام و ترانه نثار مقدم سبزت

گل آب سرخ شقايق

شكفته نگاهم به روی نهانت

خرابم و تنها، مرنجان و مرانم

كه هرگز نروم مگر به فدا و به پرواز

شنيدمت كه بگفتی:

“نشود آبی دريا مسكن مهتاب

برود، باز بيايد

نشود ساكن يك گاه”

ليك من راه تو هر جا كه روی

ره بسپارم

كه تو آن راه درون بی زمانی

كه تو آن مهر زلال بی كرانی

كه تو ساقی خرابات مغانی

تويی آن عشق، رفاقت، ره خدمت

تويی آن ناب ترين لوح صداقت

تو تراويدن موزون صفايی

كه سراپرده ی دلها به تو ساریست

ای عشق و وفا، راز صفا، كنج رهايی

باز آ كه هزاره ای دگر شد

دوشيزه ی بانوی سعادت

باز آ كه نوای نای، سبز است

ما تشنه ی نوش از لب پر خون نگاريم

جانا سر ما مست تر از اين نشود مست

ناهيد! ناهید! بزن ساز به شادی

فرياد دل خسته ز مهرابه بلند است

بزن ساز، به رقص آر كه ديوانه ترينيم

ما سرخ دل و جامه ی سبزت به تنانيم

كه تويی دخت حقيقت

كه تويی آتش بی حد

كه بسوزی دل عاشق

كه بسوزی تن سركش

تويی بانو، تويی مادر

تويی سيمرغ هم آهنگ

تويی آن مهر دمان

رام خوش آهنگ

 

“سيد مرتضی موسوی (مهراز)”

سبد خرید
پیمایش به بالا