“پری رخ”
سفر در عشق با تو عالمی دارد پری رخ
گذر از موج با تو عالمی دارد پری رخ
چنانم با تو در این راه، افسون
که در آتش شدن هم عالمی دارد پری رخ
رها گشتن به دریا در وجودت
گذر از هفت دریا عالمی دارد پری رخ
تو همچون نور، من چون سالک نور
سفر در نور در تو عالمی دارد پری رخ
به رٶیا غرقه در نورم به افلاک
سفر در روی ماهت عالمی دارد پری رخ
چنانم غرقه در آن طاق ابروت
سفر در این کمانت عالمی دارد پری رخ
چنان در پیچش هر موت در اوج خیالم
که در هر پیچ راهم عالمی دارد پری رخ
به سان چشمه های پاک پردیس
سفر در هر نگاهت عالمی دارد پری رخ
منم آن بنده ی در بند باده از لبانت
شراب آسمانی از لبانت عالمی دارد پری رخ
ندانم این چه حال بی مثالیست
اسارت در وجودت عالمی دارد پری رخ
منم در اوج معنا در تو در عشق
رهایی در جنونت عالمی دارد پری رخ
هزاران سال گشتن در هوایت
نفس در یک هوایت عالمی دارد پری رخ
کنون مهراز گوید در رهایی
که این زنجیر عشقت عالمی دارد پری رخ
بمانم در نگاهت غرقه در لبخند در رخ
که بودن در کنارت عالمی دارد پری رخ
“سید مرتضی موسوی (مهراز)”