خیلی زود دیر می شود

خیلی زود دیر می شود

گمان می کنیم زمان باقیست
اما زود دیر می شود
لحظه ها را می بازیم
در هیاهوی غریب ذهن
در ازدحام کوچه ی افکار
در سیاست و بازی های رسم و راه زمانه
و ارزش ها را بی ارزش می بینیم
دوستی هایمان را می گسلیم
دوستان دیرینه را از کف می دهیم
و در فاصله هایی پر از غرور
بی ارزش ها ارزشمند می شوند
و بر ثانیه هایمان سوار
اسارتمان را نقش می زنند
و شیطان در چهره ی خدا
با کلمات و واژه هایی پر ابهام
پر از غرور و تکبر
در دلهایمان می نشیند
و بردگی را عشق می بینیم
و خدای عشق را نمی بینیم
خدای حقیقت، صداقت، سادگی، رفاقت
آنگاه خیلی راحت، عشق را می بازیم
مسخیم در توهم عقل و معامله
و این نامعادله ی به ظاهر زیبا
آنقدر فریبمان می دهد
که لحظه ای اگر به خود بیاییم
دیگر شاید دیر باشد
ما می مانیم و موج خاطره
و پشیمانی تا آخرین نفس
خیلی زود دیر می شود
اگر به خود نیاییم
خود را بیابیم

سید مرتضی موسوی (مهراز)

سبد خرید
پیمایش به بالا