از نظر تاریخی، نوروز، جشنیست بسیار کهن که پیشینه ی برگزاری آن را نمی توان با دقت و قطعیت تعیین نمود. دربارۀ خاستگاه این جشن مقالهها و کتابهای بسیار نوشتهاند. ایرانیان پیدایش آن را به جمشید که در اوستا، ییما و در وداهای هند، یمه نامیده شده است نسبت میدهند. اما در خود اوستا اشارهای به نوروز نیست. تنها در متنهای پهلوی دوران میانه به این جشن و آیینهای آن اشاره شده است. روایت ایرانی نوروز به گونهای که امروز درمیان ایرانیان رواج دارد، در شاهنامه آمده است. اما اولین بار که این جشن بزرگ و زیبای طبیعت و انسان، به عنوان “جشن ملی” برگزار شده، در سال 538 پیش از میلاد بوده است. کورش بزرگ، بنیانگزار پادشاهی هخامنشی در ایران، یک سال پس از فتح بابل جشن نوروز را جشن ملی اعلام نمود. وی هرساله در این روز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود. به عبارتی اگر بخواهیم تقویمی درست بر پایه ی تاریخ ملی و جشن نوروز برای خود بیابیم، در حال حاضر که سال 2014 میلادی مسیحی می باشد، سالشمار ملی نوروزی خورشیدی، سال 2552 خواهد بود. این سالشمار در تمامی کشورهایی که جشن نوروز را به عنوان جشن ملی برگزار می کنند و زیرمجموعه ی فرهنگ و تمدن کهن ایران محسوب می شوند قابل پذیرش و تعمیم است.
در این کتاب، کوشش شده است از روش های گوناگون و از زوایای مختلف، به بنیان های اندیشه ای، اجتماعی و تاریخی این جشن بزرگ ایرانی و جهانی نزدیک شوم و گوشه های ناگشوده ی آن را بگشایم. در این مسیر از متون تاریخی، ادبی، فلسفی و عرفانی ایران بسیار سود جسته و در مفاهیم ژرف فرهنگ ایرانی تا جایی که برای خوانندگان این متن که از همه ی گروه ها می توانند باشند کسل کننده نشود، وارد شده ام. امیدوارم که دوستان بزرگوار و فرهیخته من را در زدودن کاستی ها و افزایش بار این اثر، یاری دهند.