“دیگر است”
عشقبازی با نگارم دیگر است
ناز او هر دم کشیدن دیگر است
مستی دُردی رویش دیگر است
وان خماریهای کویش دیگر است
جان سپردن در فراقش دیگر است
شب نخفتن در خیالش دیگر است
جام زهرش نوش کردن دیگر است
نوش وصلش سرکشیدن دیگر است
آن جنون عاشقانش دیگر است
وان صفا و مهر رویش دیگر است
مانده در چنگال زلفش دیگر است
پرکشیدن تا لقایش دیگر است
ساز او را همنوازی دیگر است
سوز او را دلنوازی دیگر است
رقص در جشن سماعش دیگر است
وارهیدن از سرابش دیگر است
با صدایش همنوایی دیگر است
در نیازش بی نوایی دیگر است
رسم او در باوفایی دیگر است
در رفاقت او حریفی دیگر است
جان ما را شور و حالی دیگر است
زانکه مهراب نگاهش دیگر است
قطره گشتن در نمازش دیگر است
وین شنا در بحر عشقش دیگر است
“سید مرتضی موسوی (مهراز)”