“آن کیست؟”
آن کیست که در آتش ناهید نسوزد؟
وان کیست که در حجره ی خورشید نجوشد؟
دل های پرستنده و خورشید نگاهش
آن کیست که در مأمن جاوید نیاید؟
دریای گناه و دل مستانه ی عاشق
آن کیست که نومید ز درگاه برآید؟
هر قطره ی این خون که به صد توبه نشیند
آن کیست که این کار ز شرمش برهاند؟
جامی ز سبویش به سر افسانه ی گیسو
آن کیست که افسانه بداند دل پرخون ننماید؟
گرداب جهان قصه ی پر رنگ و لعابیست
آن کیست که این رنگ و ریا پاک نماید؟
کشتی قناعت به طوفان هوس حرص لئامت
آن کیست که این بار به تسلیم رساند؟
در شعبده ی دیو در این ظلمت تردید
آن کیست چو موسی که یقینش بنماید؟
فریاد در این رخوت عصیان و ضلالت
آن کیست که بت ها شکند شام سرآرد؟
در میکده ابلیس به تلبیس نشسته
آن کیست که یکباره نقابش بشکافد؟
بی شرم کلامش به سر نیزه برآرند
آن کیست ز این شرم دگرباره سرآرد؟
خونش شده تندیس رجز، دگم، لئامت
آن کیست حسینش به شرافت بنماید؟
دل های خداجوی رفیقان بفریبند
آن کیست که دل ها به سلامت برهاند؟
بازآی رفیقا به برون از دل این دام
آن کیست که یوسف شده دامن برهاند؟
این میکده خونبارترین معبد عشق است
آن کیست خدایا که دل خلق نوازد؟
قربانگه عشّاق شده قلعه ی تزویر
آن کیست که دروازه ی این دژ بشکافد؟
قدرت شده تشبیه به محراب قداست
آن کیست که در عشق به مهرابه برآید؟
فریاد از این جور زمان، ظلمت ایّام
آن کیست که فریادرسی گشته برآید؟
ماندیم دگر بار در این مشق حقیقت
آن کیست که این قصه ی جاوید بخواند؟
“سید مرتضی موسوی (مهراز)”